بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر
شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است:
افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می کند.اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می برند.
فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد... که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.
پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می کند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.
نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می شدند بسیار تماشایی بود.
از خوردن پی در پی بال مرغ بپرهیزید. به ویژه بانوان. داستان زیر واقعیست...!
خانمی من به منظور برداشتن زائده ای که اخیرا در رحمش رشد کرده بود، تحت عمل جراحی قرار گرفت. کیست برداشته شده پر از مایع خون مانند و تیره رنگی بود. به گمانش، پس از این جراحی سلامتی خود را باز یافته است. او سخت در اشتباه بود!
تنها چند ماه پس از عمل جراحی بیماری او دوباره عود کرد. با پریشانی جهت تشخیص به متخصص زنان خویش مراجعه کرد.
در طول معاینه، پزشک سوالی از او پرسید که او را به تعجب واداشت. پزشک از او پرسیده بود که آیا او از مصرف کننده های پروپا قرص بال مرغ است و او در حالی که به این سوال پاسخ مثبت می داد با خود می اندیشید که چطور پزشک زنان از عادات غذایی او باخبر است!!! ببینید، واقعیت این است که امروزه در این دنیای مدرن برای تسریع رشد، به مرغ ها هورمون استروئید تزریق می شود تا میزان نیاز جامعه تامین گردد. این نیاز، نیازی نیست جز نیاز غذایی اجتماع.
تزریق استروئید به مرغ در ناحیه گردن یا بال انجام می شود. بنابراین تجمع استروئید در این دو ناحیه از همه جا بیشتر است. استروئیدها دارای اثرات وحشتناکی بر روی بدن انسان هستند...علاوه بر تسریع رشد، اثرات بسیار خطرناک تری در مجاورت با هورمون های زنانه ایجاد می کنند که منجر می شود تا زنان هرچه بیشتر مستعد رشد کیست در رحم خود باشند. بنابراین توصیه می شود که افراد مراقب رژیم غذایی خود بوده، از دفعات استفاده از بال مرغ بکاهند!
در راستای اعلام دادستان محترم اصفهان مبنی بر اینکه "جای دوچرخه سواری بانوان در خیابان نیست"، مکان مناسب تر فعالیت های زیر بدین شرح اعلام می شود:
1- شنای بانوان در وان حمام و یا سینک ظرفشویی به منظور جلوگیری از تحریک اوباش برای حمله به استخرها
2- برگزاری مهمانی های خانوادگی و غیر خانوادگی در عمق حداقل 25 متری زمین جهت جلوگیری از فعالیت متجاوزین گروهی
3- پیاده روی بانوان در راهروی منازل جهت کاهش دغدغه فکری گشت های امنیت اخلاقی
4- تردد بانوان در خودروهای پوشیده اسلامی در صورت ضرورت تردد در شهر، به صورتیکه ایمان مرد مسلمان به خطر نیافتد.
5-نفس کشیدن بانوان تنها در حضور همسر یا قیم شرعی، با حفظ اصول اسلامی و رعایت فاصله شرعی (شعاع 35 متری) با نامحرمان
در پایان طبق استفتاء به عمل آمده احتیاط واجب بر آن است که بانوان یه جوری خودشون رو گم و گور کنن. این انقلاب به راحتی به دست نیومده که جنس مؤنث بخواد اون رو به خطر بندازه.
از بوی گلاب بدم می آید ، همون آب معدنی کفایت می کند ، نگید این رانی هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا ، نوچ میشه ، من از مورچه ها دل خوشی ندارم !
آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نزارید !
خانوم های فامیل ، خواهشا بالای سر قبرم جیغ و داد نکنید ، باور کنید من از همهمه و شلوغی بدم میومد ! مردم ،...... گناه که نکردم !
توی درایو E عکس دارم ، خوراک اعلامیه ، عکس پرسنلی نزاریداا ، اونا جلب ترحم نمی کنه !
بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هارد کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر ! یه کاری کنید درایو D بیشتر بترکه ! من اندک آبرویی داشتم در این خانواده !!!
یه وقت ساندیس ماندیس دست فامیل ندیداااا ... ساندیس خیلی بده !!!
روی خرما ها پودر نارگیل نریزید ، هم شکلش خز میشه ، هم بد مزه میشه ! همون گردو بزارید لاش خیلی حال میده ! ( پ ن : هنگام تزئین حلوا دست خود را با آب و صابون بشویید ! )
پنج شنبه ها سر خاکم نیاید چه کاریه ؟ ترافــــیک !
فیس بوکم رو بلاک نکنید ، گهگداری باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب شه !
به اقوام بگویید از اون تکست های مرگ برام بگن : مثلا هنگام دیدن قبرم بگن : خونه ی نو مبارک !
شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمره ! از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ می کنه هااا !!
هنگام خاک کردنم یک بیل کوچک کنارم بگذارید ، شاید دلم برایتان تنگ شد !! :(
و در آخر :
بنویـسید بعد مرگـم روی سـنـگ ... با خطـوط نـرم و زیــبا و قشــنگ
او خفته است در این گور سرد ... مرگش را دیده بود در یک پاییز زرد
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد
او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟
دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم .
او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟
باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟
او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد
بعد آنها را برداشت و گفت:
مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟
بازهم دستها بالا بودند
سپس گفت:
هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید
چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.
اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم
و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .
و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.
کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار
شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید
ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟
هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید